به زندگى پربار اما كوتاه فاطمه(عليهاالسلام) از ابعاد گوناگون مىتوان نگريست و از ديدگاههاى مختلف به نظاره نشست. آنچه در اين نوشتار در پى آنيم «بررسى سيره تربيتى» آن حضرت است. به عبارتى ديگر زهرا(عليهاالسلام) را بر كرسى مادرى و در كلاس خانواده و در خدمت كودكانش مىنگريم.
الگوى تربيت
تربيت (يعنى به فعليت درآوردن همه استعدادهاى بالقوه انسان) كار بزرگ پيامبران و علت انگيزش و بعثت آنان تربيت است و تنها كسانى مىتوانند به حقيقت، اين هنر را داشته باشند كه از چشمهسار زلال نبوت سيراب شده و از مكتب آنان درس گرفته باشند و حضرت فاطمه (عليهاالسلام) شاخسار درخت نبوت بلكه ميوه آن درخت است از اين روى در تربيت فرزند، بهترين الگو براى هر كسى است كه مىخواهد نقش پدرى يا مادرى خويش را به طور كامل اجرا كند و به درستى اين وظيفهاي سترگ بگذارد.
اكنون به نمونههايى از آموزههاى تربيتى زندگى حضرت زهرا(عليهاالسلام) اشاره مىكنيم:
آغاز تربيت
نكته بسيار مهمى كه بسيارى از پدران و مادران بدان توجه ندارند اين است كه تربيت كودك و نقشپذيرى او از نخستين لحظات زندگى او آغاز مىگردد و كودك از لحظات آغازين تولد، آماده پذيرش نقشها و درسهايى است كه از طرف پدر، مادر، نزديكان و ... به او ارائه مىشود.
وقتي هنگام ولادت كودك حضرت فاطمه (عليهاالسلام) فرا رسيد، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به اسماء بنت عميس و امسلمه فرمود: نزد فاطمه برويد و وقتي كودكش به دنيا آمد در گوش راستش اذان گوييد و در گوش چپ او اقامه بگوييد زيرا با هر كودكى كه اينگونه رفتار شود از شيطان ايمن مىماند.
بسيارى از پدر و مادرها منتظر مىمانند تا ساليان اوليه زندگى به هر شكلى بگذرد تا در ساليان بعد به تربيت كودكان خود بپردازند اما از دستورات اسلامى و نيز از سيره تربيتى حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) مىآموزيم كه پس از تولد و در اولين فرصتها بايد زمزمه توحيد در گوش كودكان طنينانداز شود.
وقتي هنگام ولادت كودك حضرت فاطمه (عليهاالسلام) فرا رسيد، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به اسماء بنت عميس و امسلمه فرمود: نزد فاطمه برويد و وقتي كودكش به دنيا آمد در گوش راستش اذان گوييد و در گوش چپ او اقامه بگوييد زيرا با هر كودكى كه اينگونه رفتار شود از شيطان ايمن مىماند.
يكى ديگر از اين آموزشهاى روزهاى آغازين زندگى لالايىهاى فاطمه (عليهاالسلام) است. لالائى كه معمولا همراه با در آغوش كشيدن كودك گفته مىشود بهترين داروى آرامشبخش براى روان لطيف كودك است.
بدون شك پرآرامشترين لحظات زندگى انسان و آسايشمندترين دقايق زندگى همان لحظهها و دقيقههايى است كه كودك همراه با آهنگ قلب مادر و با آواى مهرآميز او آرامآرام به خواب مىرود اگر در اين لحظات درسهاى ايمان و معرفت، جهاد و مبارزه و انسانيت و اخلاق به كودك داده شود بدون شك چونان نقشى بر سنگ در ضمير ناخودآگاه او جاى گرفته و سرلوحه زندگى فرداى او خواهد بود.
نامگذارى
انسان در آغاز زندگى تابلويى را بر دوش مىگيرد كه تا آخرين لحظات زندگى با آن تابلو و علامت شناخته مىشود و آن نام كودك است. اگر هر كشورى براى معرفى خويش پرچمى ويژه دارد. نام كودك پرچمى است كه بر فراز قله شخصيت كودك و در كشور زندگى او برافراشته مىشود از اين روى اسلام بر انتخاب نام زيبا تاكيد بسيار كرده است و توجه به معانى و اثرات جانبى اسمها را يادآور شده است.
امام صادق(عليهالسلام) فرمود: حضرت فاطمه(عليهاالسلام) هر دو پسرش را عقيقه كرد و در روز هفتم تولدشان موى سر آنان را تراشيد و به اندازه وزن آن پولهاى نقره، صدقه داد.
متاسفانه در برخى موارد پدران يا مادران يا حتى خويشان دور و نزديك بدون توجه به بار فرهنگى اسامى تنها و تنها سعى در اعمال سليقه و تحميل پسند خويش نسبتبه كودك تازه به دنيا آمده دارند و گاه صحنه نامگذارى به ميدان كارزارى مىماند كه هر كسى سعى مىكند طرف مقابل را مغلوب ومنكوب كند اكنون به نامگذارى كودكان زهرا(عليهاالسلام) دقت كنيم. چگونه او با تمام قدرت علمى و توان معرفتى خويش براى تعيين نام كودك پيشقدم نشده و از على(عليه السلام) مىخواهد كه او نام كودك را تعيين كند و على(عليه السلام) هم بر پيامبر اكرم و پدربزرگ كودكان پيشى نمىگيرد و انتخاب نام كودك را به او واگذار مىكند. و چون داورى به رسول خدا واگذار مىشود، او كه شخصيت كودكان فاطمه(عليهاالسلام) را شخصيتى ملكوتى و آسمانى مىبيند براى اسم آنان نيز منتظر سروش غيبى مىشود. دقتكنيم:
جابر بنعبدالله انصارى مىگويد: چون امام حسن (عليه السلام) متولد شد فاطمه (عليهاالسلام) به على (عليه السلام) گفت: يا على برايش نامى انتخاب كن. على(عليه السلام) فرمود: هرگز به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در نامگذارى فرزندم سبقت نخواهم جست، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) وارد خانه فاطمه (عليهاالسلام) شد و كودك را گرفت و بوسيد و سپس دهان خود را بر دهان او گذارد ... سپس در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه آن گاه روى به على كرده فرمود: چه نامى برايش برگزيدهاى؟ على(عليه السلام) عرض كرد: هرگز بر شما پيشى نمىگيرم!
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: من نيز بر خداى خويش پيشى نمىگيرم! پس خدا به جبرئيل فرمود: فرود آى و محمد را از جانب ما سلام و تهنيت گوى، و به او بگوى كه خدايت مىفرمايد نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشين و برادر حضرت موسى (عليه السلام)) بايد باشد، پيامبر پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ جبرئيل پاسخ داد: شبر. پيامبر فرمود: به عربى چه ناميده مىشود و جبرئيل پاسخ داد: حسن. پيامبر نام كودك را حسن گذاشت.
در جريان نامگذارى حضرت زينب سلام الله عليها هم جريان اينگونه بود.
فاطمه زهرا (عليهاالسلام) حسن و حسين را عقيقه نمود و به خانم قابلهاى كه در تولد آنان كمك كرده بود يك ران گوسفند و يك سكه طلا هديه داد.
چون زينب به دنيا آمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله به سفرى رفته بود. فاطمه(عليهاالسلام) به على عرض كرد: يا على! اسمى براى دخترت برگزين! على فرمود: فاطمه! صبر كن تا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از سفر برگردد. پس از گذشتسه روز پيامبر از سفر برگشت و به خانه فاطمه وارد شد. على(عليه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خداوند به دخترت فاطمه دخترى عنايت كرده است اكنون نام او را برگزين. رسول اكرم فرمود: دخترم نوزادت را بياور. زينب را به محضرش بردند او را در آغوش گرفت و صورتش را به صورت كوچك زينب نهاد و با صداى بلند گريست; تا آنجا كه اشك بر گونههايش جارى شد. زهرا(عليهاالسلام) گفت: پدر جان چشمانت گريان مباد چرا مىگريى؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: دخترم اين كودك پس از تو و من به مشكلات و امتحانات بسيارى گرفتار خواهد شد و مصيبتهاى بزرگى خواهد ديد.
آنگاه فرمود: اولاد فاطمه فرزندان خودم هستند ولى براى نامگذارى اين دختر منتظر سروش آسمانى مىمانم. در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! خداى سلامت مىرساند و مىگويد نام اين كودك را زينب بگذار زيرا ما او را در لوح محفوظ زينب نام نهادهايم.
توجه به حفظ و سلامت كودك
يكى از مهمترين دغدغههاى ذهنى و دلهرههاى هميشگى پدر و مادر حفظ و سلامت كودك است. آنان براى حفاظت و سلامت كودك از هيچ كوششى دريغ نمىكنند تا آنجا كه گاه سلامت خويش را نيز در اين راه به خطر مىاندازند.
براى تامين سلامت و حفظ كودك از بيمارىها، خطرات و مشكلات راههاى مختلفى وجود دارد. پدر و مادر آگاه سعى مىكنند در كنار توجه به مسائل مهمى همچون رعايت بهداشت، تغذيه سالم و كامل، بررسى رشد طبيعى كودك و مواظبت دقيق در مقابل خطرات و حوادث تنها به همين مسائل اكتفا نكنند بلكه براى حفظ و سلامت و سعادت كودك از راههاى ديگرى هم كه اسلام پيشنهاد كرده است، بهره جويند. برخى از اين راهها صدقه دادن براى كودك و عقيقه كردن براى اوست. اين نكته در زندگى حضرت زهرا(عليهاالسلام) مورد توجه كامل قرار گرفته است.
امام صادق(عليهالسلام) فرمود: حضرت فاطمه(عليهاالسلام) هر دو پسرش را عقيقه كرد و در روز هفتم تولدشان موى سر آنان را تراشيد و به اندازه وزن آن پولهاى نقره، صدقه داد.
و در روايتى ديگر اضافه فرمود: فاطمه زهرا(عليهاالسلام) حسن و حسين را عقيقه نمود و به خانم قابلهاى كه در تولد آنان كمك كرده بود يك ران گوسفند و يك سكه طلا هديه داد.
تساوى در محبت
از مهمترين نكاتى كه در زندگي كودكان نقشى بس با اهميت دارد و گاه رعايت نكردن آن صحنههاى بسيار دردناك و ناراحتكنندهاى مىآفريند، تبعيض در محبت به كودكان است.
امام باقر(عليهالسلام) فرمود: به خدا سوگند برخى فرزندانم را بر روى زانويم مىنشانم و بسيار به او محبت نموده از او تشكر مىكنم با اين كه حق با فرزند ديگرم هست ولى براى حفاظت همان فرزند (كه حق با اوست) و نيز حفاظت ساير فرزندانم اين كار را انجام مىدهم تا برادران آنگونه كه با يوسف رفتار كردند با وى رفتار نكنند.
برخى پدران و مادران به تصورى ناصحيح، گمان مىكنند اختيار اظهار احساسات خود و اختيار فرزندان و اموال خويش را دارند و از اين روى مىتوانند به هر كس خواستند ببخشند و از هر كس خواستند دريغ كنند. و به هر كس خواستند و به هر مقدارى كه دلشان خواست اظهار محبت و ابراز احساسات كنند و از اين روى به برخى كودكان خود توجه ويژهاى مىكنند، اظهار محبت بيشتر، توجه زيادتر، كمكهاى مالى و هديههاى فراوانتر به برخى كودكان نمونههاى بارز اين تبعيض در محبت است.
آنان با اين كار تخم دشمنى و كينه و حسادت را در دل پاك كودكان مىكارند و چه ميوههاى تلخ و ناگوار و چه حاصلى شوم به دست مىآورند.
در اين رابطه روايات بسيارى رسيده است ما تنها به دو روايت اشاره كرده سپس به اين نكته مهم در زندگى حضرت زهرا(عليهاالسلام) توجه مىكنيم.
امام صادق(عليهالسلام) فرمود: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مردى را ديد كه دو پسر داشت يكى را بوسيد و ديگرى را نبوسيد. رسول اكرم به او اعتراض كرده فرمود: چرا بين آن دو به تساوى رفتار نكردى؟
امام باقر(عليهالسلام) فرمود: به خدا سوگند برخى فرزندانم را بر روى زانويم مىنشانم و بسيار به او محبت نموده از او تشكر مىكنم با اين كه حق با فرزند ديگرم هست ولى براى حفاظت همان فرزند (كه حق با اوست) و نيز حفاظت ساير فرزندانم اين كار را انجام مىدهم تا برادران آنگونه كه با يوسف رفتار كردند با وى رفتار نكنند.
علامه مجلسى مىگويد: حسن و حسين(عليهماالسلام) در كودكى خط مىنگاشتند. امام حسن به امام حسين(عليهماالسلام) رو كرد و گفت: خط من از خط تو بهتر است. و امام حسين(عليهالسلام) گفت: نه خط من از خط تو نيكوتر است.
پس هر دو نزد مادرشان رفتند و گفتند: مادر، بين ما داورى كن. فاطمه(عليهاالسلام) نخواست يكى را بر ديگرى برترى داده و يكى را برنجاند از اين روى گفت: از پدرتان سؤال كنيد. آنان نزد پدر آمدند اما اميرالمؤمنين(عليهالسلام) نيز نخواست يكى را برترى دهد و ديگرى را آزردهخاطر نمايد فرمود: از جدتان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بپرسيد. و چون آن دو نزد پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمدند. او فرمود: من داورى نمىكنم ...
تا اين كه بالاخره بنا شد حضرت فاطمه(عليهاالسلام) مجددا بين آنها داورى كند در اينجا حضرت شيوه بسيار زيبا و هنرمندانهاى را انتخاب كرد، تا ضمن پايان گرفتن ماجرا هيچكدام ناراحت نشده و ضربه عاطفى نبينند. ايشان فرمود: من گردنبندى دارم كه داراى چند گوهر است. اكنون بند آن را مىگشايم و آن گوهرها بر زمين مىريزد شما گوهرها را از زمين برگيريد، هر كس تعداد بيشترى گوهر بدست آورده باشد خط او نيكوتر است...