آموزشهاى سياسى و عبادى
انسان بايد از سويى رسم بندگى بياموزد، تا حق خداوند را بجا آورد و از طرفى براى خدا به خدمت به خلق بپردازد تا وظيفه سترگ اجتماعى خويش را به انجام برساند و از اصلىترين وظايف پدر و مادر آموزش كودكان و آماده ساختن آنان براى انجام دادن اين دو وظيفه بزرگ است.
الف) آموزش بندگى
اگر چه عبادت، وظيفه بالغان و مكلفان است ولى كودكان نيز نبايد از اين فيض محروم بمانند بلكه بايد در سنين خردسال با عبادت و راز و نياز و شبزندهدارى آشنا شده براى اين امور آماده شوند.
پدران و مادرانى كه تنها به خورد و خواب و كفش و لباس كودكانشان مىانديشند و به تغذيه روحى و اشباع بعد معنوى آنان توجه نمىكنند هرگز فرزندانى كامل و صالح تحويل جامعه نخواهند داد و روح سوخته و تشنهكام فرزندانشان از اين نگرش يكسويه آنان به خداى شكايت خواهد برد.
پدر و مادر در ضمن اين كه خود اهل عبادت و نيايش و شبزندهدارى هستند بايد كودكان خويش را با بهترين شيوهها و مناسبترين روشها به اين سوى هدايت كنند. از اين رو در روايات اسلامى دستور داده شد كه به هنگام راز و نياز شبانه و عبادت كودكان را بيدار كنيد تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درسهاى فردا را فرا گيرند. ما در نمونههايى از روايات مشاهده مىكنيم كه كودكان فاطمه(عليهاالسلام) شاهد عبادتها و شبزندهداريهاى مادر بودهاند.
در روايات اسلامى دستور داده شد كه به هنگام راز و نياز شبانه و عبادت كودكان را بيدار كنيد تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درسهاى فردا را فرا گيرند. ما در نمونههايى از روايات مشاهده مىكنيم كه كودكان فاطمه(عليهاالسلام) شاهد عبادتها و شبزندهداريهاى مادر بودهاند.
امام حسن مجتبى(عليهالسلام) مىگويد: شب جمعهاى مادرم را ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود و هماره در ركوع و سجود بود تا سپيده دميد، در تمام اين مدت مىشنيدم كه براى مؤمنين و مؤمنات دعا مىكرد و آنان را نام مىبرد و هيچگاه براى خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نكردى و همهاش براى ديگران دعا نمودى؟! فرمود: فرزندم اول همسايه سپس خانواده.
در نمونهاى ديگر مىبينيم كه حضرت زهرا(عليهاالسلام) چگونه كودكان خويش را به عبادت و شبزندهدارى وا مىدارد. اميرمؤمنان على(عليهالسلام) فرمود: شب قدر را دهه آخر ماه مبارك رمضان بجوييد... وقتي دهه آخر ماه رمضان فرا مىرسيد پيامبر بستر را نمىگسترد و كمر همت(براى عبادت) را محكم مىنمود و وقتي شب بيست و سوم فرا مىرسيد خانوادهاش را بيدار مىكرد و (هر گاه خوابشان مىگرفت) به صورتشان آب مىپاشيد. و حضرت زهرا(عليهاالسلام) در اين شب نمىگذاشت هيچ يك از افراد خانوادهاش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى كمتر براى اين شبزندهدارى آماده مىساخت و خود از روز بيست و دوم براى شبزندهدارى شب بيست و سوم مهيا مىشد و مىفرمود: محروم (واقعى) كسى است كه از خير امشب محروم شود.
ب) آمادهسازى براى جهاد
اسلام اگر چه به لطافتهاى معنوى و روحى و عرفانى توجه بسيار كرده است و از عشق و محبت و صلح و صفا بسيار سخن گفته و به آن دعوت نموده است، اما مسلمان يك بعدى و فاقد غيرت دينى را نمىپسندد. اسلام در كنار نماز، جهاد را مطرح مىكند و مىگويد: آن كه جهاد نكرده و يا خويش را براى آن آماده نساخته است چون بميرد به گونهاى از نفاق بميرد.
انسان مسلمان همانگونه كه خويش اهل جهاد و دفاع از ارزشهاى دينى است بايد فرزندان خود را هم مبارز و غيور و داراى شهامت دفاع از آرمان و عقيده بپروراند. در صحنه مسؤوليتهاى اجتماعى و جهاد و تلاش براى حفظ اسلام حضرت فاطمه(عليهاالسلام) را مىبينيم كه در دوران مصيبتبار و اندوهخيز پس از پيامبر يك تنه در مقابل انحراف حكومت ايستاده است و در اين راه فرزندان خردسال خويش را هم در كوران اين مبارزه و كانون داغ اين كوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه عليه جهالت مسلط و فرمانروايى نابحق مىبرد.
امام حسن مجتبى(عليهالسلام) مىگويد: شب جمعهاى مادرم را ديدم كه در محراب عبادت ايستاده بود و هماره در ركوع و سجود بود تا سپيده دميد، در تمام اين مدت مىشنيدم كه براى مؤمنين و مؤمنات دعا مىكرد و آنان را نام مىبرد و هيچگاه براى خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نكردى و همهاش براى ديگران دعا نمودى؟! فرمود: فرزندم اول همسايه سپس خانواده.
سلمان مىگويد: (پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله و بيعت سقيفه) چون شب مىشد حضرت على(عليهالسلام) فاطمه را سوار بر مركبى مىكرد و در حالى كه دست حسن و حسين را گرفته بود به در خانه تمامى مبارزان بدر - از مهاجرين و انصار - مىرفت و حضرت على(عليهالسلام) حقانيت خويش را برايشان بيان مىكرد و آنان را به يارى خود مىخواند ولى جز چهل و چهار نفر به او پاسخ مثبتى نمىدادند. حضرت على(عليهالسلام) به همين عده (چهل و چهار نفر) فرمان مىداد كه صبحگاهان با سلاح در حالى كه سرهاى خود را تراشيده باشند براى بيعت كردن براى شهادت حاضر شوند ولى در پگاه جز چهار نفر حاضر نمىشدند و اين جريان سه شب تكرار شد و چون حضرت على(عليهالسلام) اين بىوفايى را ديد در خانه نشست ... و آنگاه كه همه راههاى مبارزه را بر روى حضرت فاطمه(عليهاالسلام) بستند او دست به مبارزهاى منفى با سلاح اشك و گريه زد. او با گريه خويش و اظهار ناراحتى از وضعيت موجود به بهترين وجه، پرده تزوير را از چهره حكومت غاصبانه دريد و نارضايتى خاندان پيامبر را بارها اعلام نمود. در اين مبارزه نيز كودكان فاطمه در كنار اويند. با اين كه معمولا مادران گريه خود را از كودكانشان پنهان مىكنند ولى او حسن و حسين(عليهماالسلام) را هماره شاهد و ناظر گريه خويش مىگيرد و آنان را همه جا مىبرد تا درس شهامت، شجاعت، مبارزه بياموزند و مظلوميت و غربت دين خدا و ولى خدا على(عليهالسلام) را با تمامى وجود خويش درك كنند و خود را آماده كنند تا در موقع لازم و بصورت مناسب و به شيوه صحيح به يارى او بشتابند.
ابتدا فاطمه، شهر مدينه و كنار گورستان بقيع را ميدان مبارزه خويش با بدعتها و تحريفها و غصب خلافت قرار داد و حسنين در اينجا در كنار مادر بودند.
علامه مجلسى مىنگارد: پس از شكايت بزرگان مدينه از گريههاى حضرت زهرا(عليهاالسلام) اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در بيرون مدينه در كنار بقيع خانهاى براى زهرا بنا كرد كه آن را «خانه اندوه» (بيت الاحزان) مىناميدند چون صبحگاهان فرا مىرسيد زهرا در حالى كه گريان بود حسن و حسين(عليهماالسلام) را پيشاپيش فرستاده، خود از پشت سر آنان حركت مىكرد و به بقيع مىرفت و هماره گريه مىكرد. تا آنكه شب فرا مىرسيد. در آن هنگام حضرت على(عليهالسلام) به بقيع مىرفت و آنها را به خانه باز مىآورد.
وقتي شب بيست و سوم فرا مىرسيد خانوادهاش را بيدار مىكرد و (هر گاه خوابشان مىگرفت) به صورتشان آب مىپاشيد. و حضرت زهرا(عليهاالسلام) در اين شب نمىگذاشت هيچ يك از افراد خانوادهاش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى كمتر براى اين شبزندهدارى آماده مىساخت و خود از روز بيست و دوم براى شبزندهدارى شب بيست و سوم مهيا مىشد و مىفرمود: محروم (واقعى) كسى است كه از خير امشب محروم شود.
و زمانى نيز حضرت فاطمه زهرا(عليهاالسلام) به ديدار شهداى احد و عمويش حمزه مىرفت و آنجا به گريه سياسى خويش مىپرداخت و پردههاى دروغ و خيانت و تزوير حاكم را مىدريد. شايد در اين سفرها هم كودكان را به همراه داشت.
و چون حضرت فاطمه(عليهاالسلام) براى اعتراض به غصب فدك و آشكار ساختن چهره سلطه غاصبانه حكومت به مسجد رفت و با خطبهاى شگفت به دفاع از حق خويشتن و حق ولايت پرداخت آنگونه كه همه حاضران را به گريه واداشت. باز دختر خردسالش زينب همراه او بود و اين خطبه را به تمام و كمال براى آيندگان ضبط كرده و نقل فرمود.
و هنگامى كه حاكمان غاصب از حضرت فاطمه(عليهاالسلام) گواه خواستند تا بر ادعاى او نسبت به فدك شهادت دهد او دو كودك خود را به عنوان گواه به بيدادگاه آنان آورد و آن دو شهادت دادند اگر چه شهادت دو سرور جوانان بهشت، و اميرمؤمنان و ام ايمن (زنى كه به شهادت همه مسلمانان پيامبر به بهشتى بودن او شهادت داده بود) هرگز حقى را ثابت نكرد و به نفع حضرت زهرا(عليهاالسلام) حكمى صادر نشد.
و باز در همين جريان اعتراض به غصب فدك فاطمه و على(عليهالسلام) براى اتمام حجت در خانه تمام مهاجران و انصار مىروند و آنان را به يارى مىخوانند ولى كسى آنان را يارى نمىكند و در اين استمداد شبانه حسن و حسين هماره همراه فاطمه و على(عليهمالسلام)اند.
امام صادق(عليهالسلام) مىفرمايد: حضرت فاطمه(عليهاالسلام) پس از پيامبر هفتاد و پنج روز بزيست و هرگز خوشحال و خندان ديده نشد. او هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، سراغ قبور شهداى (احد) مىآمد. و در اين سفرها شرح مبارزات نبرد احد را بيان مىكرد و مىگفت: در اين جا رسول خدا ايستاده بود و در اين مكان مشركان ايستاده بودند. و تا هنگام شهادت در آنجا نماز مىگذارد و دعا مىكرد.
و ثقة المحدثين قمى از شيخ مفيد نقل مىكند كه: حضرت فاطمه زهرا(عليهاالسلام) پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) هر صبح و شام به زيارت قبر حمزه مىآمد.
فردى به نام محمود بن لبيد مىگويد: پس از رحلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فاطمه(عليهاالسلام) به سراغ قبر شهدا و قبر حمزه مىآمد و آنجا مىگريست. در يكى از روزها او را در كنار قبر شهدا ديدم به محضرش آمده او را سلام گفتم و عرض كردم اى سرور زنان بخدا سوگند رگ قلبم را با اين گريههايت بريدى.
حضرت فاطمه(عليهاالسلام) فرمود: مرا شايسته است كه اينگونه بگريم كه پدرى مثل رسول خدا را از دست دادهام ... سپس مفصل به مسائل سياسى روز پرداخته و جريان غصب خلافت را توضيح داد و با عبارتهايى بسيار زيبا و آهنگين و همراه با استدلال به آيات قرآن و سنت رسول الله حقانيت اميرالمؤمنين را بر وى اثبات نمود.
علامه مجلسى مىنگارد: پس از شكايت بزرگان مدينه از گريههاى حضرت زهرا(عليهاالسلام) اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در بيرون مدينه در كنار بقيع خانهاى براى زهرا بنا كرد كه آن را «خانه اندوه» (بيت الاحزان) مىناميدند چون صبحگاهان فرا مىرسيد زهرا در حالى كه گريان بود حسن و حسين(عليهماالسلام) را پيشاپيش فرستاده، خود از پشت سر آنان حركت مىكرد و به بقيع مىرفت و هماره گريه مىكرد. تا آنكه شب فرا مىرسيد. در آن هنگام حضرت على(عليهالسلام) به بقيع مىرفت و آنها را به خانه باز مىآورد.
البته اثر اين تربيت سياسى را به خوبى در زندگى كودكانش مىبينيم كه چگونه بزودى همين راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت اعتراض مىكنند.
اميرمؤمنان(عليهالسلام) مىفرمايد: روز جمعهاى خليفه اول بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند امام حسين (عليهالسلام) برخاست و فرمود: اين جايگاه پدر من است نه جايگاه پدر تو. خليفه اول گريست و گفت: آرى منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نيست.
در خلافت خليفه دوم نيز امام حسين (عليهالسلام) در ميان سخنان وي بپا خاست و فرياد زد: از منبر پدرم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرود آى اين منبر پدر تو نيست.
وي گفت: آرى به جان خودم سوگند اين منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نيست. آيا اين سخنان را پدرت على به تو آموخته است؟
امام حسين(عليهالسلام) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرمايد، فرمان برم او هدايتگر و من هدايت شده خواهم بود. بيعت با پدرم كه جبرئيل آن را از جانب خداى فرود آورد بر گردن اين مردمان است و آن را انكار نمىكنند مگر آنكه منكر كتاب خدا باشند. اين مردم با قلبهاشان بدان يقين دارند و با زبانشان انكار مىورزند واى بر آنان كه حق ما اهل بيت را انكار مىكنند چگونه با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روبرو خواهند شد با خشمى مداوم و عذابى شديد...